آیه 2 سوره انفال
<<1 | آیه 2 سوره انفال | 3>> | |||||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
مؤمنان حقیقی آنانند که چون ذکری از خدا شود دلهاشان ترسان و لرزان شود و چون آیات خدا را بر آنها تلاوت کنند بر مقام ایمانشان بیفزاید و به خدای خود در هر کار توکل میکنند.
مؤمنان، فقط کسانی هستند که چون یاد خدا شود، دل هایشان ترسان می شود، وهنگامی که آیات او بر آنان خوانده شود بر ایمانشان می افزاید، و بر پروردگارشان توکل می کنند.
مؤمنان، همان كسانىاند كه چون خدا ياد شود دلهايشان بترسد، و چون آيات او بر آنان خوانده شود بر ايمانشان بيفزايد، و بر پروردگار خود توكل مىكنند.
مؤمنان كسانى هستند كه چون نام خدا برده شود خوف بر دلهاشان چيره گردد و چون آيات خدا بر آنان خوانده شود ايمانشان افزون گردد و بر پروردگارشان توكل مىكنند؛
مؤمنان، تنها کسانی هستند که هرگاه نام خدا برده شود، دلهاشان ترسان میگردد؛ و هنگامی که آیات او بر آنها خوانده میشود، ایمانشان فزونتر میگردد؛ و تنها بر پروردگارشان توکل دارند.
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
وجلت: وجل (بر وزن شرف): خوف. راغب آن را ، احساس خوف گفته است.
نزول
شأن نزول آیات 2 تا 4:
این آیات درباره امیرالمومنین على علیهالسلام و ابوذر و سلمان فارسی و مقداد نازل شده است.
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ إِذا ذُكِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَ إِذا تُلِيَتْ عَلَيْهِمْ آياتُهُ زادَتْهُمْ إِيماناً وَ عَلى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ «2»
مؤمنان، تنها كسانى هستند كه هرگاه نام خدا برده شود، دلهايشان (از عظمت او) لرزان شود و هرگاه آيات خدا بر آنان تلاوت شود، ايمانشان را مىافزايد و تنها برپروردگارشان توكّل مىكنند.
الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُونَ «3»
آنان كه نماز را برپا مىدارند و از آنچه به ايشان روزى دادهايم، (به محرومان) انفاق مىكنند.
نکته ها
خداوند در دومين آيهى اين سوره مىفرمايد: «إِذا ذُكِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ»، ياد خداوند دلهاى مؤمنان را مضطرب مىكند، ولى در جاى ديگر مىفرمايد: «أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ» «1»، با ياد خداوند دلها آرام مىگيرد. اين دو آيه با هم منافاتى ندارد، زيرا در يك جا ترس از عظمت خداوند است. و در جاى ديگر اطمينان داشتن به خداوند.
چنانكه در آيهاى ديگر مىخوانيم: «اللَّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَدِيثِ كِتاباً مُتَشابِهاً مَثانِيَ تَقْشَعِرُّ مِنْهُ جُلُودُ الَّذِينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ ثُمَّ تَلِينُ جُلُودُهُمْ وَ قُلُوبُهُمْ إِلى ذِكْرِ اللَّهِ» «2» كسانى كه از خداوند خشيت دارند و با خواندن يا شنيدن قرآن پوست بدنشان مىلرزد، پس از مدّتى آرام شده، دلهايشان نرم مىشود.
آرى، ياد قهر و عقاب الهى دل مؤمن را مىلرزاند و با ياد لطف و مهر الهى، دلش آرام مىگيرد، همچون كودكى كه از والدين خود، هم مىترسد و هم به آنان دلگرم است.
«وجل»، به حالت اضطراب «3» و خوف و ترس انسان گفته مىشود كه گاهى به خاطر درك مسئوليّتها و احتمال عدم انجام وظايف است و گاهى به خاطر درك عظمت مقام و هيبت
«1». رعد، 28.
«2». زمر، 23.
«3». التحقيق فى كلمات القرآن.
جلد 3 - صفحه 268
الهى است. لذا در قرآن مىخوانيم: «إِنَّما يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماءُ» «1»، تنها بندگان عالم و آگاه، از خداوند خشيت دارند. «2»
پیام ها
1- آنكه با شنيدن نداى اذان و آيات الهى بىتفاوت باشد، بايد در كمال ايمان خود شك كند. «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ إِذا ذُكِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ»
2- ذكر خدا از سوى هركس كه باشد، در مؤمن اثر مىگذارد. «إِذا ذُكِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ»
3- ايمان، با عشق و خشيت درونى همراه است. الْمُؤْمِنُونَ ... وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ
4- ايمان، مراتب ودرجاتى دارد وقابل كاهش وافزايش است. «زادَتْهُمْ إِيماناً»
5- ترسى كه ريشه در جهل داشته باشد بد است، ولى ترسى كه از معرفت سرچشمه بگيرد پسنديده است. الْمُؤْمِنُونَ ... وَجِلَتْ
6- هر آيهى قرآن، حجّت و دليل و نورى است كه مىتواند بر ايمان بيافزايد. إِذا تُلِيَتْ ... زادَتْهُمْ إِيماناً
7- مؤمن، ميان بيم و اميد است. «الْمُؤْمِنُونَ، وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ، يَتَوَكَّلُونَ»
8- كسى كه تنها خداوند را ربّ خود مىداند، به او توكّل مىكند. «عَلى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ»
9- نشانهى ايمان كامل آن است كه دل مؤمن با ياد خدا خشيت پيدا كند، «وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ»، با تلاوت و يادآورى آيات الهى، بر ايمانش افزوده شود، «زادَتْهُمْ إِيماناً» و توكّل بر خدا كرده، «يَتَوَكَّلُونَ» نماز را به پا دارد، «يُقِيمُونَ» و به ديگران نيز كمك مىرساند. «يُنْفِقُونَ»
10- رفتار هركس، برخاسته از انگيزهها، ديدگاهها و اعتقادات اوست. إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ ... يُقِيمُونَ ... يُنْفِقُونَ
11- اسلام، انفاق بخشى از مال و دارايى را لازم دانسته است، نه تمام آن را. «مِمَّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُونَ» (يكى از معانى «مِن»، تبعيض است)
«1». فاطر، 28.
«2». تفسير نمونه.
جلد 3 - صفحه 269
12- نماز و انفاق شخص مؤمن مقطعى نيست؛ بلكه مستمرّ ودائمى است. يُقِيمُونَ ... يُنْفِقُونَ
13- انفاق، بايد از مال حلال و روزى الهى باشد. «مِمَّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُونَ» (چون رزق را به خدا نسبت داده است و خداوند رزق حرام نمىدهد)
14- مؤمن، دارايى خود را بخشش الهى مىداند، نه محصول دست رنج خويش و اين عقيده، گذشت و انفاق را بر او آسان مىكند. «مِمَّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُونَ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ إِذا ذُكِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَ إِذا تُلِيَتْ عَلَيْهِمْ آياتُهُ زادَتْهُمْ إِيماناً وَ عَلى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ «2»
بعد از آن به صفات پنجگانه حقيقت ايمان را معرفى فرمايد به كلمه حصر (انّما) إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ: جز اين نيست كه مؤمنان كامل الايمان؛ صفت اول ايشان: الَّذِينَ إِذا ذُكِرَ اللَّهُ: كسانيند كه چون ياد شود خداى تعالى نزد ايشان، وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ: 1- بترسد دلهاى ايشان از هيبت جلال و تصور عظمت.
2- از تقصير اعمال خود در جنب انعام و افضال سبحانى.
3- مراد هركسى است كه چون قصد معصيت كند او را گويند: اتّق اللّه: از خدا بترس، او از خوف عقاب الهى ترسيده اجتناب كند.
4- شيخ طبرسى رضوان اللّه عليه فرمايد: اين زمانى كه ذكر شود نزد ايشان عقوبت و عدل و وعيد الهى بر معاصى به عقاب و اقتدار بر آن. و اما هر گاه ذكر شود نعم سبحانى و فضل و رحمتش بر بندگان و ثواب او بر طاعت، مطمئن شود قلوب ايشان و ساكن گردد نفوسشان به عفو حق تعالى كما قال سبحانه: أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ، پس منافات نيست بين آيتين به سبب ورود در حالتين.
5- آنكه مؤمن سزاوار است از صفت او اينكه هر گاه نظر نمايد در نعم و منن الهى و عظيم مغفرت و رحمت سبحانى بر او، مطمئن شود قلبش و نيكو
جلد 4 صفحه 291
گردد حسن ظنش به خدا، و چون متذكر عظيم معاصى خود شود به ترك اوامر الهى و ارتكاب مناهى سبحانى، بترسد قلبش و مضطرب گردد نفسش با شدت حزن.
صفت دوم آنان- وَ إِذا تُلِيَتْ عَلَيْهِمْ آياتُهُ: و هر گاه تلاوت شود بر ايشان آيات قرآنى الهى، زادَتْهُمْ إِيماناً: زياد نمايد استماع آيات قرآنى، ايمانشان را، به اين معنى كه تبصره و يقين ايشان بيفزايد و تصديق او با تصديق قرين شود به جهت مزيت اطمينان نفس و رسوخ يقين به استماع آيات، به سبب تظاهر ادله و تكاثر بينه.
2- به جهت عمل به مقتضاى آن آيات، ايمانشان زايد گردد. و اين قول كسانى است كه قائلند ايمان به كثرت طاعات و نقص معاصى زياد شود، زيرا عمل را داخل ايمان دانند.
3- صاحب منهج فرمايد: حق آنست كه مزيت ايمان به سبب تصديق به آيات منزله است كه پيش از آن نبوده، يعنى هر گاه آيتى نازل شود، تصديق به آن علاوه تصديق اول شود. پس مراد كميت ايمان است نه كيفيت، زيرا عمل به مذهب اصح جزء ايمان نيست، و اصل ايمان در كيفيت قابل شدت و ضعف نيست.
4- در حقايق سلمى مذكور است كه به بركت تلاوت، نور يقين در باطن ايشان ظاهر، و زيادتى طاعت بر ظاهر آنها هويدا شود.
5- در بحر الحقايق فرمايد: ايمان حقيقى نورى است كه بقدر وسعت روزنه دل، در او مىتابد، چون قرآن بر ارباب خلوت خوانده شود، روزنه قلب وسعت، و نور ايمان بيشتر در او افتد، پس مستغرق شوند.
6- در مجمع فرمايد: معنى آيه آنست كه قلوب ايشان خائف شود نزد استماع آيات عقوبت و وعد و وعيد حق سبحانه بر عاصى و اقتدار الهى بر او، اما چون بشنود نعمت و رحمت و فضل و احسان سبحانى و ثواب الهى بر طاعت، قلوبشان مطمئن شود چنانچه فرمايد: أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ؛ و نفوسشان آرميده گردد به عفو خداى تعالى. پس تنافى بين آيتين نباشد، چه هر دو در حالت مؤمن وارد شده.
جلد 4 صفحه 292
7 آنكه مؤمن بايد شيمه و صفت او اين باشد كه چون نظر در رحمت حق سبحانه نمايد كه بر او افاضه نموده و عظم رحمت و مغفرت او را متذكر شود، اطمينان قلب او را حاصل، و حسن ظن به خداى تعالى پيدا كند؛ و چون ذكر عظم معاصى و ترك اوامر و نواهى الهى را نمايد، سطوت و هيبت كبريائى ذات احديت، قلب او را خائف و مضطرب گرداند.
صفت سوم ايشان- وَ عَلى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ: و بر پروردگار خود توكل نموده، امر خود را تفويض به او كنيد، و خوف و رجاى ايشان نباشد مگر به او، و اعتماد بر مخلوق نكنند، و قطع علاقه اميدوارى و خوف از آنها نمايند؛ چه همه مقهور و مغلوب امر الهى، و سطوات كبريائى همه را در نظر عجز و افتقار كشيده.
علامه مجلسى رضوان اللّه عليه- در حديثى از حضرت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم: قال لجبرئيل: و ما التّوكلّ على اللّه عزّ و جلّ؟ فقال العلم بانّ المخلوق لا يضرّ و لا ينفع و لا يعطى و لا يمنع، و استعمال اليأس من الخلق ... «1» فرمود به جبرئيل: چيست توكل بر خداى عز و جل؟ پس جبرئيل گفت: علم به آنكه مخلوق، ضرر نرسانند و نفع ندهند و عطا نكنند، و منع ننمايند به كار بردن نااميدى از خلق.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ إِذا ذُكِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَ إِذا تُلِيَتْ عَلَيْهِمْ آياتُهُ زادَتْهُمْ إِيماناً وَ عَلى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ «2» الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُونَ «3» أُولئِكَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقًّا لَهُمْ دَرَجاتٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ مَغْفِرَةٌ وَ رِزْقٌ كَرِيمٌ «4»
ترجمه
جز اين نيست كه اهل ايمان آنانند كه چون ياد كرده شود خدا بترسد دلهاى ايشان و چون تلاوت شود بر ايشان آيات او بيفزايد آنها را ايمان و بر پروردگارشان توكل ميكنند
آنانكه بر پا ميدارند نماز را و از آنچه روزى داديم ايشانرا انفاق ميكنند
آنگروه ايشانند اهل ايمان از روى حقيقت از براى آنها است مراتبى نزد پروردگارشان و آمرزش و روزى ستوده.
تفسير
صفات اهل ايمان كامل است كه چون نام خدا نزد آنها برده شود دلهاى آنها بترس و لرز مىآيد از خوف عذاب و شوق لقاء و هر قدر زيادتر آيات قرآن را بشنوند ايمان و يقين و اطمينان و بصيرت آنها زياد ميشود و بحق در امور توكّل مينمايند لذا خوف و رجاء آنها از غير خدا كم ميشود و دل گرم بحق ميگردند و بمقام تسليم و تفويض و رضا ميرسند و اقامه نماز مينمايند و انفاق در راه خدا ميكنند چنانچه در سوره بقره گذشت و اهل ايمان حقيقى كه فارغ از ريا و شرك و نفاقند اينها هستند كه بحسب مراتب ايمان و عمل خودشان داراى مراتب و درجاتى ميباشند در بهشت و بساط قرب حق و اگر احيانا قصورى از آنها در اداء وظائف شود مشمول مغفرت و رحمت خواهند شد و روزى آنها منزّه از عيب و پاكيزه و خوب خواهد بود در آخرت براى دخول در بهشت و در دنيا براى اجتناب از حرام و قمى ره فرموده نازل شده است در شأن امير المؤمنين عليه السلام و سلمان و أبو ذر و مقداد ره و در كافى و عياشى از امام صادق (ع) نقل نموده كه بتماميّت ايمان
جلد 2 صفحه 512
داخل بهشت ميشوند اهل ايمان و بزيادتى آن زياد ميشود مراتب آنها نزد خدا و بكمى آن داخل جهنم ميشوند تقصير كاران و صدر حديث در اواخر سوره توبه بيايد انشاء اللّه تعالى.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
إِنَّمَا المُؤمِنُونَ الَّذِينَ إِذا ذُكِرَ اللّهُ وَجِلَت قُلُوبُهُم وَ إِذا تُلِيَت عَلَيهِم آياتُهُ زادَتهُم إِيماناً وَ عَلي رَبِّهِم يَتَوَكَّلُونَ «2» الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَ مِمّا رَزَقناهُم يُنفِقُونَ «3» أُولئِكَ هُمُ المُؤمِنُونَ حَقًّا لَهُم دَرَجاتٌ عِندَ رَبِّهِم وَ مَغفِرَةٌ وَ رِزقٌ كَرِيمٌ «4»
جز اينکه نيست که مؤمنين كساني هستند که زماني که بياد خدا افتادند دلهاي آنها از خوف ميلرزد و موقعي که آيات شريفه بر آنها تلاوت شد درجات ايمان آنها بالا ميرود و ازدياد پيدا ميكند و در كليه امور توكل بخدا ميكنند، كساني هستند که نماز را برپا ميدارند و از آنچه ما بآنها دادهايم بذل و انفاق ميكنند، اينها ايمان حقيقي دارند و سزاوار ايمان هستند از براي آنها درجاتي است نزد پروردگارشان و آمرزش و روزي بسيار محترم و گوارا إِنَّمَا المُؤمِنُونَ كلمه انّما از ادات حصر است که مؤمن منحصر است بكساني که داراي اينکه صفات باشند، و از اينکه جمله توليد اشكالي ميشود که كساني
جلد 8 - صفحه 75
که جامع اينکه صفات نباشند كلّا ام بعضا مؤمن نيستند و حال آنكه اينکه صفات تحقق پيدا نميكند مگر در آحادي من النّاس که معصوم باشد يا تالي تلو معصوم مثل سلمان و ابا ذر و خواص اصحاب ائمه و بعضي اوتاد از علماء و مسلما مؤمن منحصر باينها نيست.
و لكن جواب اشكال را بدو نحو ميتوان داد يكي آنكه مراد اينکه باشد که مؤمن سزاوار است داراي اينکه صفات باشد نه اينكه اگر فاقد باشد مؤمن نيست ديگر آنكه هر که داراي اينکه صفات باشد مؤمن است نه اينكه هر که مؤمن است داراي اينکه صفات است (مثل كلّ انسان حيوان و لا عكس) مثل معروف است هر گردويي گرد است نه هر گردي گردو است.
الَّذِينَ إِذا ذُكِرَ اللّهُ اشكال- در قرآن ميفرمايد الَّذِينَ آمَنُوا وَ تَطمَئِنُّ قُلُوبُهُم بِذِكرِ اللّهِ أَلا بِذِكرِ اللّهِ تَطمَئِنُّ القُلُوبُ رعد آيه 28، و در اينکه آيه ميفرمايد وَجِلَت قُلُوبُهُم و اينکه تناقض و تضاد است.
جواب- مورد آيتين مختلف است در آيه رعد ذكر وعدههاي الهي و نعم اخروي و مثوبات اعمال صالحه و نحوه اينها است، و در اينکه آيه ذكر عقوبات اعمال سيئه و نقمت و غضب و وعيدهاي الهيه است که مؤمن بايد بين خوف و رجاء باشد نه مغرور و نه مأيوس. و معناي وجل تپش قلب است که از صفت خوف پيدا ميشود و از آثار او است اگر خوف شدّت پيدا كند حتي بسا منجر بضعف و سستي اعضاء و غشوه ميشود چنانچه در حالات اولياء بسيار تحقق پيدا كرده وَ إِذا تُلِيَت عَلَيهِم آياتُهُ در اخبار دارد هر آيه از آيات القرآن را بايد در موقع تلاوتش حق آن را اداء كرد مثلا بآيات جنّة و مثوبات رسيد از خداوند طلب كند، بآيات عذاب رسيد استعاذه كند، بآيات توحيد و ساير امور اعتقاديه رسيد اقرار كند، بآيات اعمال صالحه و عبادات رسيد طلب توفيق كند، بآيات قصص
جلد 8 - صفحه 76
انبياء سلف و قوم آنها رسيد عبرت بگيرد، بآثار قدرت الهيه رسيد تفكر كند و تدبر نمايد، بمناهي الهيه رسيد عزم بر ترك كند و هكذا زادَتهُم إِيماناً مراتب ايمان بسيار است مستقرّ و مستودع، علم اليقين، عين اليقين، حق اليقين كجا ميتوان مقايسه كرد ايمان امير المؤمنين عليه السّلام را با ايمان اضعف عباد که پيغمبر صلّي اللّه عليه و آله و سلّم بفرمايد اگر ايمان پسر عمم علي را در يك كفه ميزان گذارند و ايمان جنّ و انس را در كفه ديگر بر تمام آنها زيادتي ميكند و خود آن حضرت بفرمايد
(لو كشف الغطاء ما ازددت يقينا)
البته هر چه انسان عقائدش محكمتر شود و اخلاقش نيكوتر و اعمال صالحهاش بيشتر گردد ايمانش زيادتي پيدا ميكند وَ عَلي رَبِّهِم يَتَوَكَّلُونَ تا انسان توحيد افعالي او كامل نشود به اينكه قلبا بر او روشن شود که (لا مؤثر في الوجود الّا اللّه) و تمام اسباب را مقهور اراده حق بداند مقام توكل بر او حاصل نميشود بمجرد گفتن توكلت علي اللّه توكل نيست.
الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ که صفت بارزه اهل ايمان است زيرا عمود دين و قربان كلّ تقي، و اول ما يحاسب به العبد يوم القيمة، و ان قبلت قبل ما سواها و ان ردّت ردّ ما سواها، و عنوان صحيفة المؤمن است. وَ مِمّا رَزَقناهُم يُنفِقُونَ شامل جميع انفاقات واجبه مثل انفاق در حفظ دين، نفقه عيالات واجب النفقه و ارحام اولاد و والدين با فقر آنها و زكوات و اخماس و حج و نذورات و دستگيري مضطرين و حفظ نفوس محترمه و غير اينها، و مستحبه مثل صله ارحام، اعانت فقراء، دستگيري بيچارگان، قضاي حوائج محتاجين، تشرف ببقاع محترمه، ضيافت مؤمنين و غير اينها أُولئِكَ هُمُ المُؤمِنُونَ حَقًّا حقّ در اينجا بمعني سزاوار است يعني سزاوار است که مؤمنين چنين باشند و حقيقة ايمان اينکه است که اينکه آثار از او ظاهر شود اگر چنين باشند لَهُم دَرَجاتٌ عِندَ رَبِّهِم درجات مراتب قرب است هر كس بهر
جلد 8 - صفحه 77
مرتبه نائل شد درجه او زياد ميشود چنانچه در دستگاه دولتي هر كس خدمتش بهتر و بيشتر و عاليتر باشد درجه بالاتري پيدا ميكند حقوقش بيشتر ميشود احترامش زيادتر ميگردد و ميتوان گفت که اهل ايمان و لو اينكه تماما اهل نجات و سعادتمند ميشوند لكن درجات مختلفه دارند از انبياء و اولياء و صديقين و شهداء و من دونهم و در دستگاه الهي درجه بالاتر از درجه آل عصمت عليهم السلام نيست ثم الامثل فالامثل.
و مغفرة غفران بمعني ستر است و خداوند ستّار العيوب است حتي از نظر ملائكه و نامههاي اعمال و اعضاء حتي از خود انسان بلكه يُبَدِّلُ اللّهُ سَيِّئاتِهِم حَسَناتٍ فرقان آيه 70 وَ رِزقٌ كَرِيمٌ از روي احترام و تفضل و عنايت و لطف بدون منّت در بهشت روزي ميدهد چنانچه ميفرمايد فَلَهُم أَجرٌ غَيرُ مَمنُونٍ سوره تين آيه 60.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 2)- پنج صفت ویژه مؤمنان: در آیه گذشته به تناسب گفتگویی که در امر غنایم میان بعضی از مسلمانان روی داده بود سخن از تقوا و پرهیزکاری و ایمان به میان آمد، برای تکمیل این موضوع به پنج قسمت از صفات برجسته مؤمنان اشاره کرده که سه قسمت آن، جنبه معنوی و باطنی دارد و دو قسمت آن جنبه عملی و خارجی، سه قسمت اول عبارتند از «احساس مسؤولیت» و «تکامل ایمان» و «توکل» و دو قسمت دیگر عبارتند از «ارتباط با خدا» و «ارتباط و پیوند با خلق خدا».
نخست میگوید: «مؤمنان تنها کسانی هستند که هر وقت نام خدا برده شود، دلهای آنها (به خاطر درک عظمت او و احساس مسؤولیت در پیشگاهش) ترسان میگردد» (إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ إِذا ذُکِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ).
سپس دومین صفت آنها را چنین بیان میکند: آنها همواره در مسیر تکامل پیش میروند و لحظهای آرام ندارند «و هنگامی که آیات خدا بر آنها خوانده شود بر ایمانشان افزوده میشود» (وَ إِذا تُلِیَتْ عَلَیْهِمْ آیاتُهُ زادَتْهُمْ إِیماناً).
ج2، ص130
آنها همچنان مردگان زنده نما در جا نمیزنند و در یک حال رکود و یکنواختی مرگبار نیستند، هر روز که نو میشود فکر و ایمان و صفات آنها هم نو میشود.
سومین صفت بارز آنها این است که: «تنها بر پروردگار خویش تکیه و توکل میکنند» (وَ عَلی رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُونَ).
مفهوم توکل خودسازی و بلند نظری و عدم وابستگی به این و آن و ژرف نگری است، استفاده از عالم اسباب جهان طبیعت و حیات، عین توکل بر خداست، زیرا هر تأثیری در این اسباب است به خواست خدا و طبق اراده اوست.
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
- ↑ تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی
- ↑ تفاسیر على بن ابراهیم و برهان.
- ↑ محمدباقر محقق، نمونه بينات در شأن نزول آيات از نظر شیخ طوسی و ساير مفسرين خاصه و عامه، ص367.
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم
- محمدباقر محقق، نمونه بینات در شأن نزول آیات از نظر شیخ طوسی و سایر مفسرین خاصه و عامه.